شب یلدا ماهم ی شب جلوتر مثل پارسال...........حالا موقعشب یلدا گرفتنمون
زلزله اومد ما هم مرکز زلزله بودیم
نمردیمو ی بار کانون زلزله شدیم. همه الان رفتن تو پارک ها
انقد شدید بود که دیوار ی متر رفت و اومد قشنگ با چشام دیدم
داد زدم همه فرار...... طفلی مادرم کلی ترسیده بود
اینم از اخر صبح که مادر بزرگه تشنج کرد و اورژانس اومد
حالش بهتر شد.....
سر این زلزله و سربازی رفتن داداش کوچیکه 3بار
شب یلدا داشتم
دوتا خونه یدونه محل کارم... ساده اما داستان کوتاه زندگی...
ما را در سایت ساده اما داستان کوتاه زندگی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : asanistind بازدید : 180 تاريخ : سه شنبه 19 دی 1396 ساعت: 16:08